زبانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت
سی سال گریه کرده ام آن ظهر داغ را چـشـمـم سـرود وسـعـت آن اتـفـاق را تنهایی ام صحیفه صحیفه ورق زده ست یعـقـوب وار قـصۀ اشـک و فـراق را هر شب عـبـور قـافـله ای بـاز می کند در من مـسیـر تـازۀ شـام و عـراق را بـگـذار تـا ز خـاک سـجـودم بـرآورم هـفـتاد و دو صنوبر آن کوچه باغ را بگذار لب به لب شوم از جـام تشنگی در مـن بــریـز بــادۀ لـبــریــز داغ را در آب و خاک... آتش من گر گرفته است طوفان! به حال خود بگذار این اجاق را حج مرا ببـین و فـرزدق شو و بخوان شاعر! بخوان و گریه کن آن اتفاق را |